دلم خیلی گرفته

ساخت وبلاگ
هورا هورا هورا .... اندازه یک دنیا خوشحال و سرمستم اندازه براورده شدن تمام آرزوهای عمرم احساس خوب دارم .... بالاخره در یکی از همین یکشنبه های روزگار خداوند، من به آرزوی قلبیم رسیدم و موفق شدم ..... آنقدرررر رفتم و آمدم آنقدر تلاش کردم آنقدر ناامید نشدم آنقدر پیگیر بودم تا سرانجام به خواسته ام دست یافتم ..... در ناامیدی بسی امید است ، پایان شب سیه ، سپید است....درست در آن زمان که خیال می بری همه چیز تمام شده است و دیگر کاری نمیتوان کرد ، نوری از دل تاریکی سر بر می آورد و تو را به آنچه میخواهی میرساند .... دست از تلاش نکش و امیدوار باش! دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 116 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 22:36

زندگی برای من همانند یک خواب عمیق می ماند. از آن خواب هایی که از شدت تن فرسودگی و خستگی ، نمیفهمی چطور بیهوش و خواب آلود شدی! در این خواب عمیق ، خودت را و دیگران را و سرنوشتت را مسیر و اهدافت را در چندین ساعت یا حتی چندین دقیقه ، می بینی.من به خواب هایی که می بینم و به نشانه هایی که خداوند بزرگ برای راهنمایی من در مسیر زندگانی میفرستد، باور دارم. برای مثال ، گاهی خواب درخت کاج یا ادمهایی که با سردی و تکبر با من رفتار میکنند،می بینم و روز بعد که بیدار میشوم متوجه میشوم  مشکلاتی سد راهم قرار دارند  و مسیر برایم ناهموار میگردد. خواب درختان بی بار و بی برگ که می بینم ، قطعا نشانی از یک دوره افسردگی و خمودگی برایم مهیا ! میشود!گاهی خواب می بینم به یک کنسرت با شکوه رفته ام و برای خودم با شادی و رقص ترانه میخوانم و خوش می گذرانم انگار که واقعیست...بیدار که میشوم احساس میکنم در دنیایی دیگر بوده ام و با دنیای اکنونم کمی بیگانه ام!چشم بر هم گذاشتم و حالا بهمن ماه سال ۱۴۰۰ را نظاره گر هستم... باید این روزها را زیست و نفس کشید! باید امیدوار بود همانند زمانی که یک گیاه کوچک از دل سنگ سخت ، سر بر می آورد و به خورشید تابان درود میفرستد! زندگانی هم همانند این گیاه که از دل صخره روییده است، شباهت دارد. از دل سختی ها و نگرانی ها و تردیدهای زندگی باید صبورانه و با شجاعت عبور کرد و به سوی نور رهسپار شد.... سخت است ! اما میشود.... دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 91 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 22:36

ای جان من!سی و یک بهار را نظاره گر بوده ام و این سال نو برای من لذت بخش ترین بوده است. ساعت هفت و سه دقیقه عصر /شب سال را تحویل نمودم آن هم پای لپ تاپ در اتاقم! هنگام لحظه تحویل سال ، اشک در چشمانم حلقه بست...گفتم خداوندا! امسال تلاشم را بیشتر از پیش خواهم نمود تو هم به من نیم نگاهی داشته باش جای دوری نمی رود!مایل نبودم مادرم اشک ها را در چشمانم ببیند پس به سرعت پاک نمودم و در دفترچه کوچکم چند هدف نوشتم و عیدی ام را از خواهرم و مادرم دریافت کردم و کمی خودم را برایشان به اصطلاح لوس نمودم!یک آهنگ شاد گذاشتم و کمی رقصیدم. آرزوهایم را به مادرم که در حال نماز خواندن بود، گفتم آن هم با ریتم و آهنگ!خدایا!خوشبختی و تن درستی و شادکامی برای همه باشد برای همه همه همهههه!خداوندا ! امسال پیشرفت کنم و خوشحال باشم و برای خودم برای دل خودم زندگی کنم.قصد ادامه تحصیل دارم مقدماتش را فراهم نموده ام ، امیدوارم همه چیز جور بشود.امسال سال من است.... سال جسارت و پیشرفت. دلم خیلی گرفته...
ما را در سایت دلم خیلی گرفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabz144 بازدید : 102 تاريخ : جمعه 3 تير 1401 ساعت: 22:36